جستجو برای ايران امروز:
ايران امروز ايران امروز نشريه خبری سياسی الكترونيك پرسش از کنونیت، درجا زدن یا بهپیش رفتن؟ قربان عباسی مونتنی زمانی نوشت «هرکس بتواند درباره حال درست قضاوت کند میتواند نتایج درستی از آینده و گذشته بگیرد» درواقع پرسش از کنونیت ماست که میتواند ما را از گذشته تاریک و هراسآور رهایی بخشیده و به سوی آیندهای تابناک رهنمون کند بدون تردید عدم ارائه نقدی جدی و کارساز از کنونیت ما تنها به درجا زدن و درجا دویدن ما ختم خواهد شد ما هیچ وقت کنونیت خود را به طور جدی مورد نقد قرار ندادیم نقد با پرسشهای جانگزا شروع میشود و تنها در سایه این پرسشهای جدی است که میتوان راه بسته و کور را گشود و پیش رفت پرسش آغازین ما این است ما در چه وضعیتی هستیم؟ ایران کشوری ثروتمند است و یکی از مهم ترین دارندگان مواد معدنی درجهان است ایران با داشتن شصت و هشت نوع ماده معدنی سی و هفت میلیارد تن ذخایر اثبات شده و بیش از پنجاه و هفت میلیارد تن ذخایر بالقوه دارد ایران درمیان پانزده کشور بزرگ غنی به لحاظ مواد معدنی است همچنین این کشور رتبه نخست گاز طبیعی حدود درصد گاز جهان و معادل تریلیون متر مکعب و رتبه سوم نفت جهان حدود را داراست روزگاری بزرگترین صادرکننده خاویار و فرش و پسته بود بنا به گزارش فائو، ایران جزو ده کشور بزرگ جهان درتولید محصولات کشاورزی بوده است و با اندکی سرمایه گذاری و مکانیزاسیون کشاورزی میتوانست نیاز کشورهای هم مرز با خلیج فارس را نیز برآورده کند براساس گزارشهای سازمان جهانی گردشگری ایران رتبه دهم جاذبههای باستانی و تاریخی و رتبه پنجم جاذبههای طبیعی را درجهان داراست اما آمار مرتبط اقتصادی نشان از فاجعهای ویرانگر میدهند تورم ایران بعد از ونزوئلا بالاترین نرخ تورم جهان را داراست رکود تورمی عملاً موجب شده است که ایران طی یک دهه با رشد اقتصادی منفی همراه باشد به ازای هرسال رشد منفی دراقتصاد ایران حدود سال از قافله اقتصاد جهان عقب میماند فقر کمیسیون اقتصادی مجلس ایران اعلام کرده است که حدود جمعیت ایران زیر خط فقر هستند و حسین راغفر اقتصاد دان برجسته ایرانی اعلام نموده است که درصد مردم ایران زیر خط فقر مطلق هستند بیش از یک پنجم جمعیت ایران بیکار هستند حدود درصد از بیکاران ایران فارغ التحصیلان دانشگاه هستند فرار مغزها سالانه هزار ایرانی از کشور مهاجرت میکنند که بنا به اذعان کارشناسان و اقتصاد دانان همینک ثروت ایرانیان مهاجر که قریب میلیون نفر است بالغ بر هزارمیلیارد دلار است صندوق بین المللی پول در گزارش سال خود اعلام نمود که ایران به لحاظ مهاجرت نخبگان در میان کشور جهان مقام نخست را دارد به گفته عباس میلانی فرار مغزها درایران درچند سال اخیر برابر جنگ ایران و عراق به اقتصاد ایران صدمه زده است طبق تحلیل مجله اکونومیست حدود درصد از اختراعهای ثبت شده توسط متولدین ایران و ایرانیان مقیم خارج از کشور بوده است از مجموع هزار ایرانی در آلمان درسال گذشته حدود عنوان کتاب منتشر شده است درحالی که بین بین دو میلیون ترک مهاجر آلمان تنها جلد کتاب منتشر شده است و همین رقم خود به تنهایی برای سنجش کنونیت فلاکتبار ما کفایت میکند فساد از دیدگاه سازمان شفافیت بین الملل جمهوری اسلامی ایران از نظر فساد داخلی درزمره فاسد ترین کشورهای جهان قرار دارد فساد درایران نهادینهاست و احمد توکلی کارشناس اقتصادی خود نظام معتقد است که حکومت جمهوری اسلامی به مرحله فساد سیستماتیک رسیده است اختلاسهای نجومی،تاراج منابع ملی،جنگل خواری و کوه خواری و دریا خواری صدمات جبران ناپذیری بر پیکر سرمایه مادی و سرمایه اجتماعی ایرانیان وارد کرده است آسیبهای اجتماعی طلاق براساس آمار اداره ثبت احوال درحال حاضر ازدواجها درکمتر از سال به جدایی میانجامد به طور متوسط هرساعت حدود تا طلاق ثبت میشود بنا به گزارش معاون وزارت جوانان بیش از میلیون جوان مجرد درسن ازدواج وجود دارند که به دلایل اقتصادی و معیشتی قادر به ازدواج نیستند اعتیاد طبق آمار رسمی کشور حدود میلیون نفر از مردم ایران درگیر مواد مخدر هستند حدود درصد از دانشجویان ایران به صورت حرفهای از مواد مخدر استفاده میکنند حدود درصد معتادان،تریاک و حدود نیز از هروئین و شیشه استفاده میکنند بنا به اذعان دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر سن اعتیاد اینک به سال رسیده است ودربرخی موارد درسنین تا سال درمدارس ابتدایی نیز دیده شده است ایران بیشترین نرخ اعتیاد درجهان را داراست تاکنون پلیس و مامور امنیتی در مبارزه با مواد مخدر جان خود را ازدست دادهاند درسال دولت ایران برآورد کرد که پول کثیف حاصل از قاچاق مواد مخدر در ایران به تریلیون تومان درسال رسیده است فقط درعرض یکسال بیش از تن مواد مخدر توقیف شده است الکل تازهترین گزارش سازمان جهانی بهداشت نشان میدهد که ایران از نظر سرانه مصرف الکل رتبه نهم درمیان کشور جهان را به خود اختصاص داده است حاشیهنشینی بنا به گفته وزارت راه و شهرسازی ایران تعداد حاشیه نشینان کشور حدود میلیون نفر است یعنی از هرچهارایرانی یک نفر درسکونتگاههای غیر رسمی سکونت دارد افسردگی رئیس انجمن روانپزشکان ایرانی اذعان نموده است که درصد مردم کشور اختلال روانی دارند پژوهش موسسه آمریکایی گالوپ که با نظر سنجی از شماری از شهروندان کشور مختلف انجام شده است نشان میدهد که ایران درسال یکی از کشور غمگین جهان بوده است از هر عضو جامعه یک نفر دچار اختلال روانی است همینک درصد جمعیت ایران نیازمند بستری شدن برای مداوای روانی خود هستند بنا به اذعان عضو کمیسیون بهداشت مجلس درایران میلیون بیمارروانی وجود داردبدون تردید حاکمیت ایدئولوژیک،فقدان نشاط اجتماعی و کاهش امید به زندگی از علل این اختلالات روانی هستند خودکشی ایران در میان کشورهای اسلامی درجایگاه سوم از نظر رواج خودکشی قرار دارد برپایه آمارها،روزانه بیش از نفر در ایران خودکشی میکنند که بیشتر خودکشیها بین سنین تا ساله اتفاق میافتد به طور متوسط از هر هزار تن ایرانی، نفر خودکشی میکنند که ازاین تعداد روزانه نفر جان خود را ازدست میدهند علل آن چیزی جز مشکلات اقتصادی،جبر فرهنگی،مسائل سیاسی و فشارهای اجتماعی نیستند خشونت خانوادگی علیه زنان آمارهای منتشره از پژوهشهای مختلف نشان داده است که بین تا درصد همسران در محیط خانوادگی مورد خشونت فیزیکی و روحی قرارگرفتهاند جرایم اجتماعی آمارهای منتشره نشان میدهند که حدود درصد ورودی زندانها درسال مجرمان بدون سابقه بودهاند که خود از افزایش بی رویه جرایم درایران حکایت دارد کشفیات معاونت اجتماعی ناجا درسال نشان میدهد که آمار سرقت ، مواد مخدر ، سرقت خرد ، آمار جنایی و جرایم اقتصادی و جرایم سایبری نیز از کل جرایم را به خود اختصاص دادهاند آمارها نشان میدهند که با یک واحد افزایش نرخ بیکاری و تورم میزان جرم و جنایت به ترتیب و واحد افزایش مییابد نتیجهگیری مرور مجدد آمارهای بالا نشان میدهد که مردم ایران در تور فقر،بیکاری،بیماری،تورم،اختلال روانی و اعتیاد و سوء مدیریت،و هزار درد وبلای دیگر گرفتار شدهاند مردمی که استخوانهایشان زیر خط فقرو شکاف طبقاتی و تبعیض و تحریم خرد میشود و روان شان مبتلای انواع اختلالات میشود مردم ایران غمگینترین مردم جهان هستند آیا تقاضا برای دگرگون کردن و تغییر بنیادی شرایط فلاکتبار کنونی جای شرم دارد یا تقاضا برای تداوم وضع موجود به هر قیمت ممکن؟ آیا اگر بیماری دچار سرطان بدخیم شد میتوان به بهانه اینکه خواهد مرد از عمل جراحی آن بازایستاد؟ آیا کسانی که خواهان اصلاحات درایران هستند دقیقاً میتوانند بگویند خواهان اصلاح چه چیزی هستند؟و چگونه میخواهند بدون آشتی با جهان و سیاست همزیستی و ادغام دراقتصاد جهانی بر تورم و فقر و فقدان توسعه غالب آیند؟ آیا نتیجه این همه تاکید بر اخلاق اجتماعی و حفظ کرامت انسانی این بود که ببینیم روزانه میلیونها هم وطن حتی از تهیه صبحانه و یک وعده غذایی عاجزند و باز خواهان حفظ وضع موجود باشیم؟ تو کز محنت دیگران بیغمی نشایند که نامت نهند آدمی آیا حفظ منافع فردی و گروهی و فرقهای اینقدر ارزش دارد که مرگ و بیچارگی و فقر و اختلال روانی و صدها درد و مرض افتاده به جان کشور و هموطنانمان را ببینیم و باز هم خواهان تداوم وضع موجود باشیم؟ اپوزیسیون ایران چه در داخل و چه در خارج باید هرنوع تفرقه و تشتت را تا اطلاع ثانوی کنار بگذارد و حول ایران یکپارچه و متحد و دموکراتیک گرد هم آیند اینکه درآینده چه فرم حکومتی با چه محتوایی سرکارآید بدون شک به دستان خود مردم ایران خواهد بود مردم ایران نشان دادهاند که ازآگاهی شهروندی لازم برخوردارند و فرق دوست و دشمن را به نیکی در مییابند عدم مشارکت گسترده مردم درانتخابات نشان داد که بیش از درصد مردم ایران از وضعیت کنونی ناراضی هستند و خواهان تغییرات بنیادین و جدی در امر حکومت داری و مدیریت کشور هستند جریان اصلاحات وابسته به طیف خاتمی و اصلاحطلبان سر سفره با موضعگیری خود نشان دادند که دغدغه و درد آنها نه دموکراسی برای ایران و دموکراتیزاسیون ثروت و قدرت و منزلت بلکه انحصارگرایی است و سهمطلبی از قدرت مستقر مردم ایران با انتخاب آگاهانه خود نشان دادند که اصلاحطلبان علیرغم وقوف به مصایب و بدبختیهای اجتماعی در قایقی ته شیشهای نشستهاند و ازمیان فاضلاب عظیمی عبور میکنند آنها فاضلاب عظیم را میبینند تنها دلخوشی شان این است که خود فعلا بدان آلوده نشدهاند فقر درصد مردم ایران و گرسنگی مطلق میلیون ایرانی وجدان آنها را تکان نمیدهد بیسبب نیست که مردم ایران یکبار برای همیشه «زبان مختصرعقلان» را بربست و به قول سعید حجاریان آخرین میخ را بر تابوت اصلاحات صندوقمحور کوبیدند براندازی نام دیگری بر «اصلاحات رادیکال و بنیادین» است راه حل مشخص است براندازی کلمهای برساخته از سوی اصلاحطلبان استمرارطلب است که آن را قرین خشونت و خون و انقلاب میدانند و یا آن را چنان جلوه میدهند براندازی برعکس، کلمه شرافتمندانهای است که فقط ازآن وطندوستان راستین است که دلسوزی به حال وطن آنها را حول هم گرد آورده است براندازی الزاماً خشونتطلبی و انقلاب نیست براندازی همان اصلاحات رادیکال و بنیادی و جدی و زیر ساختی وضعیتی فلاکتبار است که استمرارطلبان در ایجاد آن از نقشی کلیدی برخوردار بودهاند و به همان اندازه قابل نکوهشاند که اصولگرایان، حال به هر صفتی که متصف شوند علی خامنهای، و سیاست روسیهمحوری و محمدعلی شاهی محمد ارسی خامنهای خودرأی و مستبد با اتّکاء و اعتماد به تزار نوظهور روسیه یعنی پوتین، بهطور بس عجیبی به محمدعلی شاه قاجار که وابسته و متّکی به تزار روسیه بود، شباهت پیدا کرده ست توضیح اینکه محمدعلی شاه با پشتیبانی نیکُلای تزار روسیه بود که با مشروطهطلبی و تجدّدخواهی یا با هرنوع اندیشهی آزادی به دشمنی برخاست، قانون اساسی را زیر پاگذاشت، با لشکر قزاقانی که تحت امر روسیان بودند مجلس شورای ملی را به توپ بست، وطندوستان آزاده و نویسندگان را کُشت یا زندانی و تبعید کرد، روحانیان نواندیش و مشروطهطلب را زمین زد، ملایان نادان و مرتجع را بالا کشید و در دشمنی کور با آزادیخواهان چنان تاخت که به رجال سیاسی اصلاحطلب و اشراف روشنبین طبقهٔ حاکمهای که خود در راس آنها قرار داشت رحمی ننمود و هر فرد مصلحی را به کمترین ظنّی از دایره قدرت بیرون راند و عاقبتْ پادشاه شمار اندکی از ملاها و درباریهای مردرند بلهقربانگويی شد که موقع طرد از مملکت و از دست دادن تاج و تخت تنهایش گذاشتند در واقع آل قاجار با اخراج خفّتبار او بود که پایان یافت، نه با رفتن احمد شاه و روی کار رضاشاه؛ زیرا آن رفتن و این آمدن نیز نتیجه مستقیم آن سیاست ارتجاعی محمدعلی شاهی بود که با تکیه بر تزار روسیه، به ستیز و خصومت با تودهی ملت خود پرداخت و در نهایت، بدنام و بدآوازه ازین دنیا رفت و در تنهايی و ذلّت دور از وطن درگذشت جالب اینکه حامی و مُراد و جفتاش نیکلای تزار نیز که دیکتاتوری ضعیفالنّفس، و خرافاتی کمعقلی بود با سرکوبگری در داخل و جنگافروزی در خارج، زمینهساز انقلاب فاجعهباری شد که خود و دودمان و رومانفها را به باد فنا داد، و روسیهی کبیر را هم درگیر مصائب و مشکلاتی کرد که رهايی از آنها همامروز نیز آسان به نظر نمیرسد باری گردونهٔ دوبارهسازی تاریخ، قصّهی پرغُصّهی محمدعلی شاه قاجار و تزار نیکلای را دارد تکرار میکند؛ علی خامنهای جای ممدعلی شاه نشسته و پوتین هفت خط بر تخت تزارْ تکیه زده خامنهای با حمایت این تازهتزار روسی صدبار فاجعهبارتر از آن ممدعلی دیوانه دارد عمل میکند با این تفاوت که او سلطنت قاجار را به باد فنا داد، خامنهای دارد ایران را خاکستر میکند آیا پایان کار وی نیز چون او خواهد شد؟ پایان برگرفته از هوپهوپ نامهٔ صابر سرانجامِ خشونتهای فروخوردهِ جامعه چیست؟ سیاوش قائنی در نوشتار پیشین « سال حاکمیت نئولیبرالیسم بر اقتصاد ایران، ریشه ابرچالشهای امروز کشور» نگارنده کوشش کرد تا عمق و گسترش فزاینده بحرانها و نابرابریهای اجتماعیِ امروز کشور مان را در زمینههای گوناگون نشان دهد گواه آشکار این نابرابریهای اجتماعی خشونتهای سه گانه یعنی «خشونت اقتصادی»، «خشونت فرهنگی» و «خشونت سیاسی» است که پیوسته با اجرای سیاستها و تعدیلهای ساختاری در حال اجرا است در فرهنگ عامه واژه خشونت بیشتر با خشونت فیزیکی برابر است یوهان گالتونگ سیاستمدار اهل نروژ، چهرههای سه گانه خشونت را «خشونت ساختاری» مینامد گالتونگ گونههایی چند از خشونتهای ساختاری را چنین بیان میکند «نهادینه کردن برتری طبقاتی، تبعیضهای سیاسی، برتریها و تبعیضهای فرهنگی، تبعیضها و برتریهای دینی، قوم مداری، ملیگرایی قومی، نژادپرستی، تبعیض و برتری جنسیتی، تعصب و تبعیض سیستماتیک در برابر جوانان، تبعیض سِنی، نخبه گرایی» رضا کاظم زاده نویسنده کتاب پر ارزش «روان شناسی خشونت سیاسی» در گفتگویی با رادیو زمانه درباره کتاب میگوید «خشونت پس از انقلاب همواره به شکلهای گوناگون، گاه شدید و ناگهانی و گاه پوشیده اما پیوسته، گاه در میان گروههای اجتماعی و گاه در روابط میان فردی در جامعه ما حضور داشته و به یکی از مهم ترین عوامل بازدارنده برای خروج از بحران کنونی تبدیل گشته است برای شناخت ابعاد متفاوت و همین طور پیچیدگیهای پدیده خشونت در شرایط فعلی میبایست از جهات گوناگون و بخصوص از منظر رویکردهای مختلف در علوم انسانی به مطالعه علل و همین طور پیامدهای آن پرداخت» نگاهی جامعه شناختی به کشورمان پس از انقلاب نشانگر آنست که جامعه به طور فزاینده نابرابر رشد میکند و در آن تمام گونههای خشونت، خشونتهای اقتصادی، خشونتهای سیاسی، چون سرکوب احزاب و سندیکاها و اتحادیهها ی کارگری و «سازمانهای مردم نهاد» سمنها ، خشونت فرهنگی، خشونت علیه زنان، چون حجاب اجباری و غیره پیوسته توسعه و گسترش مییابد نوشتاری که در برابر شماست تلاش میکند با خوانش سنجشگرانه نشان دهد که چگونه ایدئولوژی دینی به همراه سمت گیرهای سیاسی و اقتصادیِ دهههایِ گذشته، بنیان گذار خشونت ساختاری در ایران بوده و بی توجهی به سویههای گوناگون خشونتهای ساختاری، چه در پیوند با عدالت اجتماعی و چه در پیوند با سرکوبهای سیاسی و صنفی و چه در پیوند با خشونتها و نابرابریهای فرهنگی چگونه به تضعیف نیروهای اصلاح طلب و تحول خواه منجر شده است خشونتهای اقتصادی بنا به تعریف سازمان جهانی بهداشت، رفتار ناروا یا خشونت، به سوء استفاده از جایگاه اجتماعی و یا تهدید با به کار بردن قدرت فیزیکی بر روی دیگران اطلاق میشــود که میتواند بدون آســیب یا جراحتِ ظاهری، اما همراه با آسیبهای روحی روانی، اختلال در رشد و محرومیتهای گوناگون باشد که حتا میتواند به مرگ منجر گردد بنابراین، آن برنامههای اقتصادی که موجب نابرابریها مانند بیکاری، محرومیت، فقر، گرسنگی و سوءتغذیه و یا نداشتن فرصتهای برابر برای همه آحاد مردم از جمله در آموزش و پرورش، بهداشت و مسکن، تبعیضهای جنسی در مشاغل میشود را میتوان گواه بارز بکار بردن خشونت اقتصادی یک اقلیت بر اکثریت جامعه دانست مقررات زدائی نئولیبرالیستی و موقتیسازی قراردادهای کاری، نمونه بارز اعمال خشونت اقتصادی در قانون کار امروز جمهوری اسلامی، کارگران از هرگونه حقوق بنیادین خود محرومند و عملاً حقوق مدرن و قانونی کارگران کنار گذاشته شده و روابط کارگر و کارفرما به عصر پیشامدرن پس رفته و پایه و مبنای آن بر فقه اسلامی قرار گرفته است در این «قانون کار» حق داشتن تشکلهای مستقل کارگری کاملاً منتفی شده است و کارفرمایانِ بخش خصوصی از حق عقد قراردادهای کاری کوتاه مدت، حتا یک ماهه با حداقل دستمزدها برخوردارند چنانچه امروز از کارگران کشور دارای قراردادهای موقتی کار بوده و از هرگونه امنیت شغلی بی بهره میباشند و کار فرما هر لحظه امکان اخراج آنها را دارد بیش از درصد زیر خط فقر زندگی میکنند حدود شش ماه پیش بانک جهانی گزارشی از افزایش فقر در جهان ارائه کرد این گزارش همچنین با بررسیِ چندی و چونیِ فقر و چگونگی معیشت دهکهای گوناگون مردم در شهر و روستا در ایران، تصویر دلهره برانگیزی از گذران همه روزهِ مردم کشورمان ترسیم کرده است با قبول تعریف بانک جهانی از فقر که حداقلِ درآمد روزانه برای هر فرد را یک دلار و نود سنت در نظر گرفته است، روشن میشود که در سال بیش از دهک ابتدایی شهری و دهک ابتدایی روستایی با معیار بانک جهانی در ایران زیر خط فقر بسر میبرند یعنی برای امرار معاش خود و خانواده خود روزانه درآمدی کمتر از یک دلار و نود سنت در اختیار دارند بر این اساس چیزی نزدیک به تا میلیون نفر از جمعیت کشور با درآمدِ یک دلار و نود سنت در روز درحال مبارزه با فقر بوده و به طور روزافزون با کاهش حقیقی درآمد روبرو هستند بر اساس آمار و محاسبات بانک مرکزی ایران و نماینده گان کارگری هزینه سبد معیشت در سال گذشته که ملاک اصلی تعیین دستمزد پایه میباشد، در تهران میلیون تومان و در سایر شهرها، میلیون تومان برآورده شده بود این رقم براساس قلم کالای موجود در سبد معیشت و از قیمت گیری استانی و کشوری به دست آمده است حداقل حقوق و دستمزد کارگری در سال جاری فرد دارای دو فرزند درحدود میلیون و هزار تومان بوده که با افزایش سرسام آور قیمتها از همان ابتدای سال، به گفته نمایندههای کارگری امروز کمتر از درصد سبد معیشت را پوشش میدهد حبیب صادق زاده تبریزی نائب رئیس کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار درگفتگویی در بهمن با خبرگزاری ایسنا گفت «بیش از درصد کارگران امنیت شغلی نداشته و زیر خط فقر زندگی میکنند» حقوق ماهانه متوسط بازنشستگان حدود چهار میلیون تومان، حقوق ماهانه متوسط کارکنان دولت حدود میلیون تومان، و حداقل دریافتی کارکنان دولت میلیون تومان در سال بوده است اقشار مختلف در ایران از جمله کارگران، بازنشستگان و معلمان در سال با برگزاری تجمعهای متعدد به وضعیت حقوقی و معیشت خود اعتراض کردند که برخی از تجمعها با برخوردهای فیزیکی و خشونت آمیز ماموران انتظامی و بازداشتهای معترضان همراه شد فقر، بیکاری، نبود امنیت شغلی، تورم، گرانی، احتکار کالا، به ویژه کالاهای اساسی و ضروری مردم در سطح ملی به گونهای بی سابقه گسترش و در اعماق جامعه رسوخ پیدا کرده و موجب پیدایش نگرانی، ترس و احساس ناامنی در مردم گردیده و جامعه با نوعی خشونت اقتصادی مواجه میباشد خشونتهای سیاسی تاریخ سیاسی ساله جمهوری اسلامی ایران شاهد بروز و ظهور خشونتهای کوچک و بزرگ سیاسی بوده است خشونت سیاسی از همان ابتدا، نقش بسیار برجستهای در ایدئولوژی حکومتگرانی که درجمهوری اسلامی ایران روی کار آمده بودند ایفا میکرد ایدئولوژی اسلامی با بازسازی سیاسیِ مفاهیمی همچون جهاد و شهادت، به کارگیریِ خشونت را در جامعه به یک فریضه ی دینی تبدیل کرد و همواره آن را به گونهِ یک وسیله موثر در سرکوب مخالفان بکارگرفته است از اعدامهای روزها و ماههای اول انقلاب تا اعدامها و کشتارها و شکنجه در کردستان و ترکمن صحرا، از ترور شخصیتها دردهه تا ترور دانشمندان هستهای در دهه هشتاد جنایتها و خشونتهایی که در جریان جنگ هشت ساله رخ داد و رفتار و فرهنگ اجتماعی را تغییر داد اعدام چند هزار نفر از زندانیان سیاسی و عقیدتی در ماههای مرداد و شهریور که به گونهای پنهان اجرا شد و در گورهای دسته جمعی دفن شدند قتلهای زنجیرهای شخصیتهای سیاسی و اجتماعیِ منتقد نظام جمهوری اسلامی دهه هفتاد ، در داخل و خارج از ایران خشونتهای سیاسی در ایران تنها معطوف به قتل، ترور، دستگیری، زندانی، شکنجه و اعدام شخصیتهای سیاسی نمیگردد بلکه در دورههایی اشغال دفاتر احزاب و سازمانهای سیاسی، برهم زدن جلسات آنان و یا حملات پراکنده به چهرهها و شخصیتهای سیاسی نیز جلوههای دیگری از خشونت ورزی سیاسی میباشند که بر دگراندیشان سیاسی اعمال شد و میشود روشن است که شرح همه و حتی بخشی از خشونتهای سیاسی در یک نوشتار نمیگنجد و در اینجا نگارنده تنها فهرست وار به آنها اشاره میکند و جا دارد که در نوشتاری دیگری بویژه و همه جانبه به آنها پرداخته شود سرکوب و حذف احزاب، سازمانها و گروههای سیاسی دگراندیش تا اواخر به پاسِ جو انقلابی چیرهِ در کشور، احزاب، سازمانها و گروههای سیاسی مسلمان و چپ، مارکسیستها، سندیکاها و اتحادیههای کارگری به همراه اقشار مختلف يعنی روشنفکران چپ و انقلابی مسلمان و غیر مسلمان اگر چه با محدودیتهایی، امکان فعالیت سیاسی و صنفی خود را داشتند ولی از اوائل این امکان رو به کاهش ﻧﻬاد و گام به گام جناحهای حاکم برای تثبیت خود به حذف و سرکوب و از میان بردن تمام احزاب و گروهای سیاسی چپ و مدافعانِ حقوق کارگری چون حزب توده ایران، فداییان خلق اکثریت، فدائیان اقلیت، راه کارگر، مجاهدین خلق و اتحادیهها و سندیکاهای راستین کارگری پرداختند و جنگ ایران و عراق هم فرصت مناسبی در اختیارشان قرار داد این سرکوبها حداقل با سکوت و چشم پوشی نیروهای « خط امام» و دولت وقت انجام گرفت پس از سرکوب و کشتار رقبای غیراسلامی به تدریج «خودی سازیها» یعنی پاکسازی «خودیها از خودی ترها» میانِ خود گروههای اسلامی برجسته تر شد از اين تاريخ به بعد افراد و گروههايی که رهبری بی چون و چرای روحانيت و ولايت مطلقه آنان را نپذيرفتند، يکی پس از ديگری پاکسازی و سرکوب و يا برکنار و محکوم به انزوا شدند رویش و ریزش جنبش سبز، برش درخور نگرشی در جمهوری اسلامی ایران بود با جنبش سبز اپوزیسیون جدیدی در جمهوری اسلامی ایران پدید آمد؛ اپوزیسیونی اصلاح طلبان که تا پیش از انتخابات ، بخشی از ساختار سیاسی قدرت محسوب میشد پس از انتخابات و دستگیری چهرههای مطرح اصلاح طلبان و سرکوب شدید جنبش سبز، عملا جبهه اصلاحات به سه گروه تقسیم شد گروه نخست ادبیاتی صریح و تند و بیتعارف در انتقاد از کانون مرکزی قدرت و شخص اول نظام در پیش گرفتند گروه دیگر یا در زندان و یا در بیرون از زندان از نفس افتاده و در حاشیه قدرت تنها به گله مند بودن اکتفا کرد گروه سوم، چهرههای کم تر محبوب و یا کمتر شناخته شده آنان در عرصه بازی قدرت ماندند و بعنوان تکنوکراتهای «اصلاحطلب» با دستگاه سرکوب و چپاول نظام همگام شدند هرچه اصلاح طلبان از میزان مخالفت با دستگاه سرکوب و چپاول نظام کم کردند، رویگردانی از اصلاح طلبان در سطح جامعه اگرچه در ابتدا از سوی پایگاه جوان این جریان آغاز شد گسترش یافت و به شمار کسانی که از اصلاح طلبان ناامید شدند، افزوده گردید و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ، اقتدار گرایان و یا «هسته سخت قدرت» در آخرین غربالگریهای گسترده خود با کنار گذاردن حتی خودیها، عریان ترین خشونتهای سیاسی را به نمایش گذاردند «مارتین نیمولر» کشیش پروتستان و ضد فاشیست، زمانی در شعرگونه مشهور خود نوشت «زمانی که رفتند سراغ کمونیستها، سکوت کردم چون کمونیست نبودم زمانی که رفتند سراغ سوسیالیستها، سکوت کردم زیرا سوسیالیست نبودم بعد رفتند سراغ یهودیها، سکوت کردم چون یهودی نبودم سر انجام زمانی که آمدند سراغ خود من، دیگر کسی نبود تا اعتراض کند » خشونتهای فرهنگی و مقاومتهای مردمی از همان ابتدای انقلاب و شکلگیری حاکمیت دینی نوعی دوگانگی فرهنگی پرتنش در کشور پدیدار شد که دامنه زیانبار آن تا به امروز در تمام عرصههای زندگی اجتماعی دیده میشود حاکمیت دینی و اسلام افراطی از همان آغاز با اجباری کردن حجاب، با تعطیل دانشگاهها و اجرای «انقلاب فرهنگی» و سرانجام در اختیار گرفتن موسسات فرهنگی و آموزشی کشور به گونهای انحصاری همواره کوشیده با همه توان خود همراه با خشونت به ترویج و تحمیل «فرهنگ اسلامی» بپردازند سعید پیوندی جامعه شناس ایرانی در این باره مینویسد «جامعه امروز شاهد همزیستی پرتنش دو فرهنگ در برابر یکدیگر است از یک سو شاهد فرهنگی هستیم که نماینده دنیای گذشته، سنت و باورهای سنتی بر پایه سلطه مردانه و فرودستی زنانه در اشکال گوناگون آن است در برابر این درک سنتی، فرهنگ همساز با ذهنیت و الزامات دنیای امروز قرار دارد که اصلی ترین ویژگی آن را احترام به حقوق فردی و برابر زنان تشکیل میدهد و رفتارهای زن ستیزانه فرهنگ سنتی را نمیپذیرد » انواع خشونت علیه زنان و دختران حجاب اجباری با برقراری حاکمیت دینی و اسلام افراطی در کشور خشونت علیه زنان بتدریج افزایش یافت و امروز باید آنرا به عنوان یک بحران و آسیب اجتماعی بررسی کرد امروز خشونت علیه زنان، مرزهای فرهنگی، تحصیلی و شغلی را درنوردیده، به طوری که جامعه شاهد انواع خشونتها از طرف مردان بر زنان در تمامی مقاطع تحصیلی و شغلی میباشد با مراجعه به جراید پر انتشار، دادگاههای خانواده، مشاهدات تجربی و یا مروری در اخبار رسمی و غیر رسمی کشور میتوان به روند رو به افزایش این پدیده پنهان و آشکار در مناطق مختلف کشور پی برد رایج ترین و مشهودترین نوع خشونت علیه زنان در ایران تحمیل حجاب اجباری است که به دستور و با حمایت دولت به اجرا گذاشته میشود حجاب اجباری از طریق نیروهای انتظامی و «گشتهای ارشاد» همواره به زنان تحمیل میگردد «گشتهای ارشاد» زنانی را که از رعایت حجاب اجباری خوددرای کنند و یا به نظر آنها بدحجاب باشند به شدت مجازات میکنند مجلس شورای اسلامی میپذیرد که « درصد زنان ایرانی به حجاب اجباری اعتقاد ندارند و بدحجاب محسوب میشوند » نرگس محمدی در همین باره مینویسد «چهار دهه تلاش حکومت در سلطه بر زنان، از کنترل رنگ جوراب و کفشهای مان در مدارس، شکل ابروها و موی پشت لبهایمان در دانشگاهها، رنگ و قد مانتوهایمان در خیابانها، ساپورت و تار موهایمان در گذرگاهها تا عمیق ترین احساسات مان در عاشق شدنها، حتی در پستوی خانهها، زندگیمان را جولانگاه مردان حکومتی کرد که به نام دین، حس زنانگی، سرزندگی و عشق را در نسلهای پیدرپی به فنا سپردند» این فعال حقوق بشر ادامه میدهد «این روزها، زنان نه برای تحقیر پوشش آن دیگری، بلکه علیه تحقیر و تحمیل بر خود، شال بر سر چوب میکنند، تا بگویند تحمیل و تحقیری که در شال بر سر چوب کردن ، آشکار است، بسان تحقیر و تحمیلی است که در شال اجباری بر سر زن ایرانی کردن توسط حکومت استبدادی، نهفته است» رژیم برای ایجاد ترس و وحشت میان معترضینِ به حجاب اجباری مجازاتهای سنگینی را به کار میبرد به طور مثال سه زن معترض به حجاب اجباری به جرم عدم رعایت حجاب اجباری به سال و ماه حبس محکوم شدند در آبان ، دادگاه انقلاب تهران، یاسمن آریانی، منیره عربشاهی و مژگان کشاورز را که همگی از حق برخورداری از وکیل محروم بودند، به سال زندان به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی»، یک سال به اتهام «نشر اکاذیب علیه نظام» و سال به اتهام «زمینه سازی و تشویق برای فساد و فحشا» محکوم نمود مژگان کشاورز علاوه بر این احکام، به سال و نیم زندان به خاطر «توهین به مقدسات» محکوم شد در مهرماه سال ، جامعه ایران شاهد اقدامات جنایتکارانه گروههای فراقانونی از اسیدپاشیهای سازمان یافته تا مواردی از قمه کشی علیه زنان برای تحمیل حجاب اجباری بود عدم پیگرد قانونی این جنایتکاران توسط رژیم، آنها را هر چه بیشتر تشجیع کرد و اسیدپاشی علیه زنان را به موضوعی رایج بدل نمود رضا کاظم زاده در باره سطحی جلوه دادن این جنایتها مینویسد «حال اگر برخلاف آنچه گفته شد مقامات دولتی تلاش کنند تا با بی اهميت جلوه دادن رويداد هر چه زودتر پرونده آن را ببندند، در واقع درست به سان نيروی سانسور در ساحت پيش خودآگاهی، تنها موفق میشوند تا خاطره ی آن رويداد را به ناخودآگاه جمعی واپس برانند در اين حالت عاطفه و احساسات سرکوب شدهای که اين وقايع توليد میکنند، به مثابه فنری فشرده در لايههای روان انسانها جای میگيرد و در آيندهای دور يا نزديک میتواند به سان آتشفشانی در پی اتفاقات گوناگون اجتماعی و يا در برخوردهای فردی در ميان شهروندان سر باز کند » ازدواجهای اجباری و زودهنگام در ایران دختران میتوانند در سن سالگی به ازدواج در آیند؛ پدران قانوناً اجازه دارند دختران خود را در سن سالگی با تأیید قاضی به ازدواج در آورند مجلس جمهوری اسلامی در سال لایحه پیشنهادی برای بالا بردن سن ازدواج دختران به سال را به بهانه محتوای «ضد شرع و عرف اجتماعی» و «مغایرت با تعالیم اسلام» رد نمود این نوع از خشونت علیه زنان در ایران، کودکان را آسیب پذیر کرده و این حقیقت را هرچه بیشتر بارز مینماید که تحت حکومت ملایان حتی دختربچهها نیز از حمایت متناسب برخوردار نیستند خشونتهای خانگی و قتلهای ناموسی، مجازاتهای بی رحمانه چون اعدام، شلاق و سایر «احکام دینی» دیگر سویههای جاری علیه زنان در کشور اسلامی ایران میباشد خودکشی، نماد اعتراض فردی بر اساس آمارهای پزشکی قانونی در سال به طور میانگین روزانه نفر در ایران جان خود را بر اثر خودکشی از دست دادهاند خانم پانته آ بهرامی در سایت فارسی ایندیپندنت مینویسد «خودکشی در مواقعی که آگاهانه به عنوان نماد اعتراض صورت میگیرد، نقطهای است که فرد همه راههای گفتوگو برای حل مسالمت آمیز مشکل خویش را بسته میبیند و به خشونت برای فراتر کردن صدای خود دست میزند به ویژه در کشورهایی با حکومتهایی تمامیت خواه که فرد همه عرصههای مبارزه و راهکارهای جمعی از جمله اتحادیهها و تشکلها را بسته میبیند و خشونت ارکان قدرت و نهادهای امنیتی را مقابل خود حس میکند و حتی درهای قوه قضاییه را نیز بسته مییابد، دست به خودکشی اعتراضی میزند نمونههای مختلف در طول حیات جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، ازخودسوزی نیوشا فرهی تا هما دارابی، از خود به آتش کشیدن یونس عساکره تا سحر خدایاری، نمونههای خودکشیهای اعتراضی است هرچند هم که حکومت انگ روانپریشی و بیماری روحی به آنها بزند، اما واقعیت این است که این نوع خودکشیها بیان مخالفت و دادخواهی برای تغییر وضعیت موجود است علت این خودکشیها متفاوت است؛ از فقر و فلاکت، تا اعتراض به دخالت حکومت در سبک زندگی و حجاب اجباری » خانم بهرامی در ادامه مینویسد «هر سال درصد به آمار افرادی که در کشور خودکشی میکنند، اضافه میشود افزایش درصدی خودکشی در سه ماهه نخست سال نسبت به سال پیشین خودافزایش معنیداری است » حسین راغفر، اقتصاددان، در پاسخ به سخنان مقامات جمهوری اسلامی درباره اینکه «دفعات پیشتر بدنبال افزایش قیمت بنزین شورشی رخ نداده بود» گفت «این شورش اتفاق افتاد ولی شما ندیدید مردم به جای آتش زدن پمپ بنزینها خودشان را آتش زدند» وی اضافه کرد «ما از آن سال شاهد اشکال مختلف شورشها علیه خود هستیم صفهای بلند جلوی سفارتخانهها شورش است، فرار مغزها شورش است» رشد حاشیه نشینی، بمب آماده انفجار در سالهای اخیر بدنبال بیکاری و تورم و گرانی و همزمان با وقوع بحرانهای مالی و اقتصادی در کشور و بروز نابرابریهای اجتماعی و ریزش طبقه متوسط به پائین و افزایش اقشار تهیدست، کشور شاهد رشد چشمگیری از حاشیه نشینیهای گسترده در کنار تمام شهرهای کشور میباشد در ایران و همه کشورهای دنیا، جمعیت حاشیه نشین همیشه در کنار بافت قدیمی، فرسوده، تاریخی و مذهبی سکنی میگزیند جامعه حاشیه نشین در بیرون از خط و خطوط مرزی شهرها مانند حلبی آبادها، گورستانها و مستقر هستند الگوی استقرار حاشیه نشینی در کشور تغییراتی یافته است به این صورت که بخشی از حاشیه نشینها که قبلا در مراکز شهرها دیده میشدند و در بافتهای فرسوده و مستهلک شهری بودند، با تکمیل ظرفیت بافتهای فرسوده شهری به خط و خطوط مرزی کشیده شدهاند و کار به جایی رسیده که حاشیه نشینی در داخل شهرهای تهران، مشهد و قم به حدی افزایش پیدا کرده که بسیاری از مناطق گردشگری، مکانهای تاریخی، مذهبی مانند امامزادهها، مقبرهها، تکایا و جمعیت حاشیه نشین را در خود جای دادهاند در مورد میزان حاشیه نشینی در ایران آمارهای بسیار متفاوتی وجود دارد گاه از میلیون و گاه و اندی میلیون حاشیه نشین سخن میرود که این واقعیت خود نشان میدهد هیچ رصد دقیق و مراقبت ویژهای نسبت به این چالش مهم اجتماعی وجود ندارد با آنچه در بالا آمد شرکت فعال این قشر در اعتراضات سالهای تا روشن و تامل برانگیز است یکی از شاخصهای ویژه اعتراضهای سالهای و آنچنانچه همه گزارشها نشان میدهد شرکت گسترده و فعال حاشیه نشینهای شهری بود نقطه آغازین بیشتر آنان از «پیرامون» به «مرکز» و یا «حاشیه به مرکز» بود، یعنی اعتراضها از حاشیه شهرها و پیرامون آغاز شد دومین ویژگی شدت و فوران نفرت و خشمی بود که نمایان گردید به نظر میرسید که این اعتراضات نشان دهنده آزاد شدن خشم متراکم و فرو خفته «رانده شدگان» اجتماعی میباشد ویژگی سوم «گستردگی» و «پراکندگی» آن و چهارم عدم حمایت جریانات سیاسی منجمله «اصلاح طلبان» از این اعتراضات بود اعتصابها و اعتراضات کارگری و مردمی علیه خشونتهای اقتصادی گسترش مییابد اگر چه جمهوری اسلامی در درازای زندگی چهل ساله خود تا به امروز با اعتراضها و مقاومتهای گوناگونی روبرو بوده، اما اعتراضات صنفی، سیاسی و مدنی اقشار مختلف مردم چنان رو به افزایش است که ما امروز شاهد کاهش فاصله اعتراضات بزرگ ضد حکومتی از سال یکبار به دو ماه یکبار میباشیم از همان آغاز انقلاب، حاکمان دینی همواره با سرکوب سندیکاها و اتحادیههای کارگری و با بازداشت و اخراج سازمان دهندگان آنان کوشیدهاند تا مانع فعالیت و مبارزه تشکلهای کارگری برای احقاق حقوق کارگران شوند، اما این سرکوبها و تضیقات در دهه نه تنها دیگر پاسخگو نیست، بلکه امروز شاهد افزایش این مبارزات و اعتراضات مردمی علیه خشونت حاکمان دینی میباشیم در دهه ما شاهد رشد درصدی اعتراضات کارگری بودهایم مطابق آماری که البته کامل نیست در سال شاهد اعتراض کارگری در سال ٣ اعتراض کارگری و در سال دستکم تنها اعتراض کارگری در تهران اعتراض کارگری بود ه ایم در اینجا تنها به چند نمونه اشاره میشود اعتراضات کارخانه نیشکر هفت تپه، کارخانه تجهیزات سنگین هپکو، ماشین سازی تبریز، شرکت کشت و صنعت مغان، کارگران پالایشگاه آبادان، کارگران کارخانه کاشی نیلوفر، کارگران شهرداری در شهرهای گناوه، باقرشهر، گچساران، دوگنبدان، کرمانشاه، کوت عبدالله، شاهین شهر وغیره به هنگام نوشتن این مقاله خبر اعتصابات کارگران پیمانی شرکت وابسته به صنایع نفت، پتروشیمی و نیروگاهها در راستای حمایت از “کمپین بیست ده ″، در رسانهها منتشر شد این اعتصابات در خرداد در شرکت فراب در نیروگاه بید خون در عسلویه در اعتراض به شرایط شغلی آغاز شد، سپس اعتصاب کارگران “اورهال” پالایشگاه تهران با آن همراه شد و هم اکنون به شهرهای دیگر گسترش پیدا کرده است گفته میشود تا کنون بیش از هزار کارگر در این اعتصابها شرکت دارند لیست مرکز در حال اعتصاب در پانویس مطالبات کارگران اعتصابی افزایش حقوق، بهبود وضعیت بهداشتی و ایمنی محیط و شرایط کاری، استخدام مستقیم کارگران پیمانی از طریق شرکت نفت و کوتاه شدن دست واسطههای پیمانکار، دائمی شدن قراردادهای کار، افزایش مرخصیها، لغو قوانین ویژه اقتصادی و پایان یافتن فضای امنیتی و پادگانی حاکم در محیطهای کاری میباشند در پنجمین روز از اعتصاب سراسری کارگران پیمانکاری صنعت نفت، روز شنبه کارگران چند شرکت دیگر نیز به این اعتصاب پیوستند و اعتصابکنندگان بر ادامه اعتصاب تا زمان اجرای خواستههایشان تاکید کردند کارگران «شرکت رجال در منطقه ویژه ماهشهر، فاز پالایشگاه گاز بیدبلند بهبهان و شرکت او دی سی سی در پالایشگاه اصفهان از جمله کارگرانی بودند که روز شنبه خرداد در مناطق مختلف به اعتصاب کارگران صنعت نفت پیوستند همزمان، شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت در بیانیهای اعلام کرد که هزاران نفر در ایران در اعتصاب هستند و کارگران رسمی صنعت نفت نیز از نهم تیر اعتصاب خواهند کرد در رابطه با این اعتصابات، ویدئویی در شبکههای اجتماعی منتشر شده است که نشان میدهد مسئولان پالایشگاه نفت تهران در واکنش به اعتصاب کارگران اقدام به توزیع فرم “تسویه حساب” و “اخراج از محل کار” در میان کارگر این پالایشگاه کردهاند افزایش دستمزد و تغییر نوبت مرخصی، از جمله خواستههای این کارگران است که در پی عدم تحقق آنها، دست به اعتصابات سراسری زدهاند در کنار اعتراضات کارگری، شهرهای مختلف ایران نیز شاهد اعتراض گسترده دیگری بوده اند بطور فهرست وار؛ اعتراض مال باختگان؛ اعتراض کشاورزان؛ اعتراض به تعطیلی کسب و کار؛ اعتراض جوانان جویای کار؛ اعتراض دانشجویی؛ اعتراض معلمان؛ اعتراض کارگران مراکز بهداشت و درمان اعتراضات سالهای تا شهرهای مختلف ایران در سالهای تا در کنار اعتراضاتی که در بالا اشاره شد شاهد اعتراضات وسیع مردمی و ضد حکومتی بود اعتراضات بزرگ و خونین آبان که فراگیرترین اعتراضات تاریح ساله جمهوری اسلامی بود و اکثر استانهای کشور را در برگرفت، با مشاهده رفتار مردم معترض و در مقابل آن رفتار حکومت جمهوری اسلامی در سرکوب معترضان نگارنده در زیر به برخی ویژگیهای این اعتراضات اشاره میکند شاخصهای اعتراضات تا نقش حاشیه نشینها و رانده شدگان سیاسی و اجتماعی است که در بالا به اشاره شد نقش آفرینی «جوانان و زنان» در میان معترضین بویژه حاشیه نشینان شهری به دنبال افزایش جمعیت در دهه ، امروز جامعه با طیف بسیار گستردهای از زنان و مردان جوانِ عمدتاً تحصیل کرده و بیکار روبرو است جوانانی که احساس میکنند که گویا به جامعه تعلق ندارند و جامعه به دغدغه آنها توجه نمیکند، قشری به ویژه زنان که همواره از سوی جامعه و خانواده تحت فشار میباشد نظر سنجیها نشان میدهد، هر چه از متن به سمت حاشیه و هر چه به سمت جوانترها و زنان برویم، مواضع رادیکال تر میشود نقش فعال و خشمگین زنان به دلیل فشارهای مضاعف اجتماعی و اقتصادی در این اعتراضات بسیار برجسته است آمار رسمی وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران در سال نشان میدهد که درصد بازداشت شدگان زنان و مردان جوان بیکار، خسته و خشمگین ریسک پذیر زیر سال بودند «تغییر یک پارادایم» سنجش میان اعتراضات سال تا و نشان میدهد که ما شاهد یک تغییر «مدل» «درون مایه» و «عوامل» اعتراضات هستیم در اعتراضات سال ، طبقات درگیر شامل بود از دو لایه طبقه مرفه که بیشتر مطالبات اجتماعی داشتند و طبقات متوسط که بیشتر درخواستهای اجتماعی و سیاسی روشن داشتند اما در اعتراضات سال و طبقات درگیر، طبقات فرودست و حاشیهها و طبقات متوسط در آستانه سقوط به طبقات فرودست شدیداً نگران و خشمگین بودند درون مایه اعتراضات بیشتر گرایشات سیاسی بود اصلاح طلبان گردانندگان آن بودند در حالی که در سالهای و گرایشات اقتصادی چیرگی داشت و اعتراضاتی کاملاً خود جوش، گسترده، پراکنده و فاقد هرگونه «ساختار رهبری» بود شاخصهای اعتراضات «رانده شدگان اجتماعی» که در سال شروع و در سال گسترده تر شد، آنگونه که گزارشها نیز نشان میدهند، هرباره از «پیرامون» آغازگردید و به «مرکز» شهرها راه یافت دکتر امیر محبیان یکی از نظریهپردازان اصولگرا در ایران در یک نشست یک روزه «منطق اجتماعی اعتراضات آبان » که توسط «مرکز افکار سنجی دانشجویان ایران» ایسپا که در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شده بود، اظهار داشت «… اگر تصور کنیم که اعتراضات آبان به دلیل بنزین بوده است، این برداشت اشتباه است چرا که بنزین بهانه اعتراضات است در سال انجمن علوم سیاسی و جامعهشناسی نشستی برگزار کردند و من در آن نشست اعلام کردم شرایط جامعه به نحوی است که من انتظار داشتم زلزله ریشتری اتفاق بیافتد اما آنچه روی داد باز هم زلزله ریشتری بود اما من همچنان معتقدم که باید منتظر وضعیت شدیدتر از این باشیم وقوع این اعتراضها درحال نزدیکتر شدن به یکدیگرند » احمد نادری رئیس موسسه مطالعات وتحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران میگوید «در سالهای و قوه مجریه مستقر، همان دولت با همان نگاه دوره ریاست جمهوری آقای رفسنجانی حاکم است و دیدگاه کاملاً نئولیبرال دارد که اساساً نگاهش به حاشیه نشینها و تهی دستان و آسیبهای اجتماعی و… نگاهی کاملاً کارکردی است این نگاه معتقد است فقر و فحشا باید وجود داشته باشد و حوائج جنسی قشر مرفه باید در خارج از نظام خانواده پاسخ داده شود و فقر باید وجود داشته باشد و عدهای برای مرفهین باید کار کنند این دیدگاهی است که در دولتمردان آقای روحانی به وفور دیده میشود مثلاً عباس آخوندی از مسکن مهر که طرحی برای کاهش فقر و کمک به تهی دستان بود، با لفظ مزخرف یاد میکرد » پایان سخن همانگونه که در بالا اشاره شد امروز ما در کشورمان کنار افزایش اعتراضات صنفی، سیاسی و مدنی، نیز شاهد افزایش اعتراضات خود جوش و پر از خشم و نفرتِ اقشار مختلف مردم میباشیم که پیوسته رخداد آنها در حال نزدیکتر شدن به یکدیگر میباشد احساس میشود که جامعه هم اکنون روی «بمب اجتماعی» قرار گرفته است که هر لحظه احتمال انفجار آن وجود دارد درچنین شرایطِ بحرانی، پرسش بنیادین اینست که کنشگران سیاسیِ کشور اپوزیسیون و حاکمیت اقتدارگرا در چه جایگاه فکری، سیاسی و تشکیلاتی قرار دارند حاکمیت حاکمیت اقتدارگرا برای حل چالشهای گوناگون اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، خود را بی نیاز از همکاری، حتا با جناحهای حاشیهای و پیرامونِ خود میبیند حاکمیت بحرانهای اقتصادی و تبعیضهای سازمان یافتهِ ساختاری و نهادینه شده را ناشی از سیاستهای غلط و فاجعه بار تعدیلهای ساختاری و نئولیبرالیست نمیداند و همواره با اظهارات خود وفاداریشان را به این ايدئولوژی اقتصادی ابراز کرده است حاکمیت اعتراضات گسترده اقشار مختلف مردم را به رسمیت نمیشناسد، و با فرافکنی علت و کارگردانی این اعتراضات را به آن سوی مرزها و «بدخواهی بدخواهان» تعبیر میکند و برای حل چالشهای کشور تنها راهکارهایِ امنیتی و نظامی را در پیش گرفته و هر روز جامعه را بیشتر و بیشتر گرفتار یک نظام امنیتی نظامی کرده است اپوز
مجموعه ی کابل لِنا از سال ۱۳۸۹ در بازار الکتریک واقع در لاله زار جنوبی فعالیت خود را آغاز کرده است.با گذشت یک دهه از فعالیت خود با اکثر کارخانه های معتبر سیم و کابل در ارتباط مستقیم بوده و با پروژه های شاخص کشور افتخارهمکاری داشتیم.شایان به ذکر است مجموعه ی کابل لِنا فقط سیم وکابل های استاندارد همراه تاییدیه اداره برق را به فروش می رساند.
اینمجموعه علاوه بر عرضه انواع سیم و کابل های مسی و آلومینیوم،کابل های مخابراتی و شبکه را هم در سبد کالایی خود قرار داده است.